سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه با دانشمندان در آمیزد، بزرگش شمرند و هرکه با فرومایگان درآمیزد، پستش بدارند . [امام علی علیه السلام ـ در سفارش به امام حسین علیه السلام ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :8
کل بازدید :93002
تعداد کل یاداشته ها : 17
103/9/1
3:24 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
سیده[650]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
بهار 1386[6] زمستان 1385[5]
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی منطقه و جهان آبستن حوادث خوش یمن سیب سرخ عکس و مطلب جالب و خنده دار کلبه درویشی نغمه ی عاشقی یا د د اشت ها ی شخصی خو د م . سـرچشمـــه فصـــاحـت : بوستان نهج الفصاحه فرهنگی ،مذهبی .: شهر عشق :. منادی معرفت تا شقایق هست زندگی اجبار است . ایران اسلامی my love Har chi delet mikhad وب سایت روستای چشام (Chesham.ir) دوستدار علمدار عطر یاس تنها هنر دانلود هر چی بخوایی... عشق درست و غلط بهشت بهشتیان گروه اینترنتی جرقه داتکو *(: دنـیــــای مـــــــن :) * منتظران عشق رویابین کشکول xXx عکسدونی xXx زنگ تفریح پرسپولیس آسمانی ها گلادیاتور پله پله تا خدا یاور 313 ghamzade مهندسی متالورژِی xXxXx تــــبــلــیـــغــات رایـــگــان xXxXx مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ از یک انسان ثانیه ها... تَرَنّم عفاف دیدبان اینترنتی هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه مطالب پایه ی ششم دبستان دل گویه های فطرسی سلامت ما تعقل و تفکر * امام مبین * سه ثانیه سکوت درجست وجوی حقیقت شاید طنز شاید... جوک و خنده جوجو لاو اس ام اس دو بال پرواز دهاتی قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی خورشید خاموش حاج آقا مسئلةٌ sindrela هر چی بخوای ایــــــــــران،کشــــــــــــــور عشــــــــــــق و دوســــــتی شیدائی لهجه سکوت سمت دوست زمانه اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار مسأله شرعی

 

بسمه تعالی

 

سعی دارم اولین خاطره هام از دوران نامزدیمون باشه دورانی سراسر هیجان.

 

حدود شش ماه از نامزدیمان گذشته بود که تازه راه کربلا باز شده بود و مردم کم کم به صورت قاچاق به کربلا میرفتند .

 

همیشه از این میترسیدم که نکنه حاجی هم به کربلا بره ولی اصلا به روش نمی آوردم چون میترسیدم بگه میخوام برم ودعوامون بشه .

 

تا اینکه فامیل های شوهر خواهر بزرگم اومدن منزل مادرم مهمونی و من از شب قبلش حاجی رو دعوت کردم که حتما بیای واگه نیای

 

آبروم میره وخلاصه هزار تا  تهدید دیگه واز اون هم که چشم سر ساعت هفت اونجام.بالاخره مهمون ها اومدن وشام رو خوردند وچای

 

ومیوه بعد از شام روهم همینطور ولی از حاجی خبری نشد که نشد من هم یکریز شماره مدرسشون رو میگرفتم ولی میگفتن که از اون

 

خبری ندارن دیگه نزدیک بود که سوار ماشین بشیم وبریم به بیمارستانها و........سر بزنیم که همون موقع حاجی زنگ زد که علو کجایی چرا

 

نمیای ؟ اونم بدون هیچ وقفی گفت من کربلام جالب بود.انگار یک پارچ آب یخ ریختن روی سرم شرمنده.کربلا چیکار میکنی؟چرا بهم نگفتی»

 

دیدی آبروم رفت و......ولی اون فقط میخندید .

 

توی عمرم هیچ وقت به اندازه اونموقع ضایع نشده بودم ولی حاجی از اون سفر به سلامت اومد وسه بار دیگه هم رفت

ولی من رو با خودش نبرد هنوز هم قسمتم نشده.شرمنده

ممنون از اینکه توجه فرمودید 

 


91/10/21::: 11:18 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ *رزق* ما را ز ازل داد *حسیـــــــــــن(ع)* نـــــان خــــور حضـــــرت *اربــــــاب *هستـــــیـم


+ یاصاحب الزمان (عج)*جهــانــم* بـــی تو* الــــف* نـدارد


+ خلاصه و لپ *اخلاق * دو کلمه است : *مــرنج و مـــرنجان* (محمد اسماعیل دولابی)


+ به* پــدرانتان * بگویید *بـــرگردند *اینجا بعضی ها هوای *ســـــازش *دارند


+ بازم میگن *فرار مغزها*! بازم بگید *نخبگان* به *کشورهای غربی* میرن! :) . در *همایشی* که در *مشهد مقدس* توسط *وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی* برگزار شد از *همسر محترم و موفق بنده* جناب *حــــاجــاقــای شــــــبـر* به عنوان *نـــخــبــه فــــــرهــنگی* تجلیل شد. . بنده به نوبه *خودم* این موفقیت رو به ایشون و *خانواده محترمشون* تبریک میگم :) .


+ جرعــــــــــه ای آبـــــ به لبــــــ میــــگـــویــــم بـــه فـــــــدای لــبـــــ عطـــشـــــان *حســــیــــن*


+ قبل از حساب *صبح قیامت* که میشود اول برای * مادرمان * گریه میکنیم


+ آقاجان :* موی سپید کرده هامان *رفتند . نکند *حسرت آمدنتان* را با خود به *گور* ببریم


+ *عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند* (*لبیک یا خامنه ای*)


+ *الهم الرزقنا رزقا حلالا طیبا* کاش در کنار* سفره های رنگینمان *کمی هم یاد فقراء باشیم