ای درداگر تو نماینده خدایی که برای آزمایش من قدم به زمین گذاشته ای تو را می پرستم،
تو را در آغوش می کشم و هیچ گاه شکوه نمی کنم.
بگذار بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود؛
باز هم صبر می کنم و خدای بزرگ را عاشقانه می پرستم.
ای خدا ، این آزمایش های دردناکی که فرا راه من قرار دادهای؛این شکنجه های کشنده ای
را که بر من روا داشته ای همه را می پذیرم.
خدایا کودک که بودم از بلندی آسمان و ستارگان درخشنده اش لذت می بردم اما امروز از
آسمان لذت می برم زیرا بدون آن خفه می شوم؛زیرا اگر وسعت و عظمت آن از شدت
درد روحی ام نکاهد دیگر خفه می شوم......
نوامبر 1972 شهید مصطفی چمران